My Love for u
چشم هایم را به چشم هایش دوختم و گفتم چشم هایت را ببند تا زیباترین قصه را برایت بگویم چشمانش را بست ... و من آهسته بر روی لبانش خــم شدم و قصه ی یک بوســــه ی شیرین و طولانی را برایش گفتم ... سینه بر سینه ی معشوق فشرد بردی دل من ،من از تو ان میخواهم وز گم شده عشق نشان میخواهم سر مصرع هر بیت حرفی بردار هرچه شد من از تو ان میخواهم.. گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم /که دگر باره از این گونه خطاها نکنم بوسه دادی و چو برخاست لبت از لب من/توبه کردم که دگر توبه بیجا نکنم...
شب دو دلداده در آن کوچه ی تنگ
مانده در ظلمت دهلیز خموش
اختران دوخته بر منظره چشم
ماه بر بام سراپا شده گوش
در میان بود به هنگام وداع
گفتگویی به سکوت و به نگاه
دیده ی عاشق و لعل لب یار
دل معشوقه و غوغای نگاه
عقل رو کرد به تاریکی ها
عشق همچون گل مهتاب شکفت،
عاشق تشنه لب بوسه طلب
هم چنان شرح تمنا می گفت
بوسه ای زان لب شیرین بربود
دختر از شرم سر انداخت به زیر
ناز می کرد،ولی راضی بود!
اولین بوسه ی جان پرور عشق
لذت انگیزتر از شهد و شراب
لاجرم تشنه ی صحرای فراق
به یکی بوسه نگردد سیراب
نوبت بوسه ی دوم که رسید،
دخترک دست تمنا برداشت
عاشق تشنه که این ناز بدید
بوسه را بر لب معشوق گذاشت!
قالب جدید وبلاگ پيچك دات نت |