My Love for u

من اومدم....

ولی هیچی عوض نشد....

جز قلب من......

که بازم شکست ....

بیخی دیگه اینا مهم نی......

راستی سلام....

 

نوشته شده در جمعه 29 شهريور 1392برچسب:, ساعت 3:45 PM توسط *Han!e*|

سلام...... 

من امشب دارم میرم مشهد......

خیلی خوشحالم چووون میتونم اونجا یکم با خودما مشکلاتم کنار بیام.......

دلم روشنه.....

با اینکه باز از هم جدا شدیم.....

شاید باز دست سرنوشت منو تورو بهم برسونه کسی چه میدونه......

خب دوستای گلم برا همتوووووون هوارتاااااااااااااااااااا دعا میکنم.......

خب فعلا بای من برم خودمو واسه رسیدن به ارامش اماده کنم.....

فعلا باییییییییییییییییییییییییییبی تقصیر 

نوشته شده در چهار شنبه 13 شهريور 1392برچسب:, ساعت 8:1 PM توسط *Han!e*|

هـــی کـــافـــه چـــی!

دستـــور بــده

سیـــگــار بیـاورنــد

... و پاســور هـــم...

و مـــردهـا را دور میــز مــن جمـع کــن! ...

بگــو بنــوازنــد........
.
.
.
شایـــد غیرتــی شـــد و بــرگشت!!



یکــ فنجآن چاے داغ

وَ نگاهِ خیره اَمــ به آن

که عرق بــِ چهره فنجآن نشانده!

از این چاےِ داغ همــ کمترے آیا؟

که حتے ضجه هایمــ نیز مانعتــ نشد

چه رسد به عرقِ شرم کردنتـــ از هُرمــِ نگاهم!!!




دل درد گرفته ام از بـس فنـجان های قهوه را سر کـشـيده ام

و تو

ته هيـچـکدام نـبـودی



میخواهم قهوه بخورم

تلخ است

لطفا کمی به فنجانم نگاه کن

ما همیشه به اندازه ی

یک فنجان چای شیرین وقت داشتیم

ولی ...

هیچ گاه حرفی جــز

تلخی جدایی ها نزدیم !!!ـ



دارم با نبودنـَتـــ کنار مے آیـَم

فقط

با بودنـَتــ کنارَش

کنار نمے آید دلـَمـ



درد ، مرا انتخاب کرد

من ، تــــو را

تـــــو ، رفتن را
...


آسوده برو ! دلواپس نباش

من و درد و یـــــــادت تا ابـــــــد با هم هستیم



دنیای من

پر از دستهایست

که خسته نمی شوند

از نگه داشتن

نقاب ها . . . !





آنقدر پیش این و آن از خوبی های نداشته اش گفتم که...

وقتی سراغش را میگیرند،شرم دارم بگویم تنهایم گذاشت...



ارزان تـر از آنچــه فکــرش را بکنی بـــودیــ ؛

امـــا بــرای مــن .. گـــــرانــ تمــام شدیــ!



دير کرده ای

ساعت دلهره ام

ميزان است





سـلامتی اونـی که رفتــ . . .

سلامتی اونی که قلبــم رو شکستــ. . .

سلامتی منی که قــــراره همیشــه تنهــا بــاشـمـ . . .




نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر

فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی

و رفتی ، بی آنکه نباشی . . .





کلاغ پـَر...؟؟

نه کلاغ را بگذاریم برای آخر ...

نگاهت پـَر ......

خاطراتت هم پـَر صدایت ؛

پـَـــر کلاغ پـَر..!؟؟

نه ؛ کلاغ را بگذاریم برای آخـــر ...

جوانی ام پـَر خاطراتم پــَر من هم ...

پــَـــــر حالا تو مانده ای و کلاغ ؛

که هیــــــــــــچ وقت به خانه ش نرسید



آنقــدر مــــرا سرد کـــرد ؛

از خــــودش .. از عشـــق ..

کــه حـــالا بــه جـــای دلبستن ، یــــخ بستــه امـ!

آهــــای !!! روی احســاســم پــا نگذاریــد ..

لیـــز می خوریــد .!.



درحال تماس.....

ساعتهاست پشت خط

به صدایی گوش می دهم که آرامم نمی کند

که دلداریم نمیدهد

که ...حتی ساکت نمی شود


...خدایا...!




چرا مدتیست مشترک مورد نظر خاموش است؟

کسی چــه میــداند امــروز چنــد بار فــرو ریختــمــ ..

از دیدنــ کسی کــه ،

تنهــا لبــاسش شبیــه به " تــو " بــود!




دو رکعت گريه

برای خاطره هایم

يک قنوت سکوت

برای يادت

دو سجده بی قراری

برای عشق برباد رفته

يک تشهد

برای مرگ دلم

نوشته شده در سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:, ساعت 2:9 PM توسط *Han!e*|

مــــــــــن..!!؟؟

چه 2 حرفیه وسوسه انگیزی است .

این من! نه زیبایم نه مهربان نه عاشق و نه محتاج نگاهی..

 

فقط برای خودم هستم .خود خودم ..مال خودم صبورم و عجول.سنگین سرگردان.

مغرور،لجباز با یک پیچیدگی ساده و مقداری بی حوصلگی زیاد!

و برای تویی که چهره های رنگ شده را می پرستی نه سیرت ادمی.

هـــــــیــــــــــــــچ ندارم راهت را بگیر و برو ..هوالی من توقف مـــمـــنـــوع است .

نوشته شده در جمعه 8 شهريور 1392برچسب:, ساعت 12:58 AM توسط shaghayegh|


قالب جدید وبلاگ پيچك دات نت